جستجو
-
۲تصویر
عکس گروهی
نوشته پشت عکس: «این عکس خود را محض یادگاری حضور حضرت آقای ابوالفتح خان صدوقی در تاریخ اول آبان ماه ۱۳۰۵ که در اردبیل انداخته شده تقدیم نمود، امضاء [ناخوانا]، ۲ آبان ۱۳۰۵»
-
۲تصویر
نامه
شامل شکایت از مخاطب به خاطر ندادن نامه، دریافت نامه مختصر عمید لشکر، اشاره به حساب مالی با تقی اوف، فرستادن دو جفت گوشواره برای قمرتاج و زرین تاج خانم با پست، احوال پرسی از نورچشمان، و درخواست عرض سلام به همشیره مکرمه و عمید لشکر
-
۱تصویر
عکس گروهی، ۱۳۴۹ ق
-
۲تصویر
عکس گروهی، ۱۳۴۹ ق
نوشته پشت عکس: «خدمت با سعادت جناب امیر الامراء العظام عکس قدیم [؟] ۲۵ شهر ربیع الاول [ناخوانا] ۱۳۴۹ یدالله جوادی»
-
۲تصویر
عکس گروهی
نوشته پشت عکس: «این عکس خود را محض یادگاری حضور حضرت آقای ابوالفتح خان صدوقی در تاریخ اول آبان ماه ۱۳۰۵ که در اردبیل انداخته شده تقدیم نمود، امضاء [ناخوانا]، ۲ آبان ۱۳۰۵»
-
۲تصویر
نامه
نامه خطاب به فرزند عزیز، شامل اظهار خوشحالی از سلامتی و موفقیت او در کارش، اجازه به مخاطب در خصوص توقف در پاریس برای تکمیل زبان، در باب مخارج شخصی و این که بر خود سخت نگیرد ولی در خرج لاابالی نشود، تنخواه حاجی نظام الدوله و فرستادن برات چهارصد و هفتصد فرانکی، سلام رساندن خانم و اطفال
-
۲تصویر
نامه منتصر لشکر به عمید لشکر، ۱۳۰۳ ش
نامه منتصر لشکر خطاب به نور چشم مکرم مهربان عمید لشکر [میرزا ابو تراب]، شامل ابراز تشکر به نامه تسلیت مخاطب و کنایه به گله گزاری او و ذکر صحبتهای منتقدین مرحومه کلثوم ننه، شکایت از مخاطب که هنوز بعد از بیست و پنج سال او را نمیشناسد و ملاحظه عصبانیت او را نمیکند و از الفاظی استفاده میکند که در حال افسردگی و افتادگی دیوانه اش میکند، اشاره به وضعیت نابسامان خود و شکایت از فرزندان، بهتر شدن کسالت والده عمید لشکر، یاغی گری محمد و این که نویسنده متظلمانه جلوی درشکه فرمانده کل را گرفته و خواستار اخراج او شده، خرابی حوضهای خانههای عموم و نویسنده به خاطر زمستان سخت و مخارج آن، تبریک سال جدید،...
-
۲تصویر
عکس گروهی در کودکستان پروین تبریز
نوشته پشت عکس: «در بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۱۵ مطابق ۱۸ صفر ۱۳۵۵ و ۱۰ مای [مه] ۱۹۳۶ در کودکستان پروین تبریز (آمریکائیها)، صف دوم از چپ نفر پنجم فیروز علیزاده»
-
۲تصویر
کارت تبریک نوروز
گزیده متن: «برادر با جان برابرم قربانت گردم، دو سال است به تبریز مراجعت نمودهاید، خدا لعنت کند مادر پدر سوخته اعظمالملوک را که [ناخوانا] را از من رنجاند. ولی بدانید که من هم تلافی نمودم هشت ماه است طلاق داده از خانه بیرون کردم و اگر چه مرا [ناخوانا] به خاک سیاه نشاند ولی فعلا نفسی براحت میکشم. خیال دارم که گرفتاریهایی که برای من یادگار گذاشته بلکه انشالله رفع نموده، افخم خان را با مادرش برداشته تبریز بیایم. عجالة بوسیله این کارت از دور روی ماهت را میبوسم. خواهش دارم عرض بندگی مرا خدمت حضرت علیه والده معظمه با تبریک عید [ناخوانا] نمایید. خدمت جناب دکتر تقی خان و همشیرههای عزیزم سلام مرا...